کد مطلب:259393 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

ملاحظه ی غربت
حكایت چهارم: آیت الله ابن العلم دزفولی در كتاب «منتخبات» خود، داستان دیگری از تشرف معظم له، به زیارت ولی الله اعظم امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - نقل كرده است، ولی نامی از معظم له نبرده، بلكه نوشته است: یكی از زعما و بزرگان در سال 1358 قمری داستان تشرف خود را برایم چنین املا كرد كه:

زمان اقامتم در سامرا در ثلث آخر شب جمعه ای برای بعضی از حوائج قلبیه بدون اطلاع رفقا از مدرسه بیرون رفتم و به سوی سرداب مقدس شتافتم و مشغول توسل به وجود مبارك صاحب الامر علیه السلام شدم. شمعی كه همراه داشتم روشن كردم و شروع به خواندن زیارت ناحیه ی مقدسه نمودم، به مجرد روشن شدن شمع شخصی از اهل سنت كه احساس نموده بود، كسی در سرداب مقدس است به طمع مال و از روی عداوت مذهبی وارد سرداب گردید و در حالی كه - چاقو یا خنجری - در دست داشت به من حمله كرد.

و من گویی ملهم شدم به این كه شمع را خاموش نمایم و چنین كردم و هراسان از هول جان به اطراف می دویدم و آن شخص سنی نیز مرا تعقیب می كرد تا این كه در آن تاریكی عبای مرا گرفت و من در آن حال اضطرار حقیقی، متوجه ولی عصر علیه السلام شده و بی اختیار عرض كردم: یا صاحب الزمان!

ناگهان شخص دیگری در سرداب پیدا شد و صیحه ای بر آن شخص سنی زد كه در همان حال افتاد و من نیز از شدت ترس حالت غشوه و ضعف پیدا كردم.

پس از اندكی به هوش آمدم و دیدم كه سرم در دامن كسی است و با كمال ملاطفت



[ صفحه 210]



مشغول به هوش آوردن من است. چشمانم را باز كردم و دیدم كه شمع روشن است و آن شخص كه سر مرا به دامن گرفته در زی اعراب بادیه ی اطراف شهر نجف است.

آن شخص چند دانه ی خرما به من مرحمت كرد كه هسته نداشتند، در آن حال متوجه این مطلب نبودم، ولی پس از خوردن آنها و ناپدید شدن آن شخص متوجه شدم كه دانه های خرما بدون هسته بودند.

آن شخص فرمودند: خوب نیست در چنین موارد خوف، تنها به این جا بیایی.

سپس اضافه كردند كه این چند نفر شیعه كه در سر من رأی هستند، ملاحظه ی غربت عسكریین علیهماالسلام نمی نمایند و اقلا در شبانه روز، هر كدام از آنها دو مرتبه به حرم عسكریین علیهماالسلام مشرف نمی شوند!

بعد طی مكالماتی كه بین من و آن شخص رد و بدل شد، ایشان اظهار غربت اسلام و این كه باید آن را یاری كرد، نمود و مطالب دیگر نیز بیان فرمود كه از آن جمله آرزوی ایشان مبنی بر پیدا كردن كتاب شریف «ریاض العلماء» میرزا عبدالله افندی بود و اتفاقا از این كتاب تمجید فراوانی نمود.

به مجرد این كه از خیال من گذشت كه شخص عرب بدوی را چه مناسبت است با این سخنان و با این كتاب، كه در آن حال آن شخص ناپدید شد و من كه تازه متوجه شده بودم چه سعادتی نصیبم شده بود و قدر آن را ندانستم، واله و حیران به تفحص پرداختم، ولی اثری از آن شخص عرب نیافتم.

از كثرت تأثر و شدت تألم مفارقت آن وجود مبارك مات و مبهوت از سرداب بیرون آمدم در حالی كه آن شخص سنی همان طور مدهوش افتاده بود و من به سوی حرم عسكریین علیهماالسلام شتافتم.

ابن العلم دزفولی در كتابی دیگر كه زندگی نامه آیت الله العظمی مرعشی نجفی را تا سن 24 سالگی ایشان با املای خود معظم له تقریر كرده، عین این داستان را درباره ی خود معظم له آورده است. [1] .



[ صفحه 211]




[1] منتخبات ابن العلم دزفولي: ص 388 و زندگي نامه ي حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي دستنويس ابن العلم: ص 17.